کتاب نیک سرشت برای هر پدر و مادری که تابهحال تحت فشار مراقبت از فرزندان بوده نوشته شده است – یعنی همه ما. این کتاب نهتنها یک راهنمای عملی برای تربیت بچههای انعطافپذیر و سالم است، بلکه منبعی برای حمایت از والدینی است که در شرایط سختی بهسر میبرند، کسانی که به شفقت بیشتر و استرس کمتری نیاز دارند.
دکتر بکی کندی، متخصص والدین، رویکرد پیشگامانهی خود را برای تربیت فرزندان در این کتاب به اشتراک میگذارد و بر خلاف بسیاری از راهنماهای تربیت فرزند، راهبردهای عملی برای فرزندپروری را به شیوهای ارائه میدهد که احساس خوبی داشته باشد.
در چند سال گذشته، دکتر بکی کندی جرقهی یک انقلاب تربیتی بوده است. میلیونها والد که از توصیههایی که در عمل بیفایده هستند، خسته شدهاند، رویکردِ اثرگذارِ دکتر بکی را پذیرفتهاند، مدلی که ارتباط با فرزندانمان را به اصلاح آنها ترجیح میدهد.
به جای تلاش برای اصلاح کودک، وارد دنیای او شوید
سالهاست مدلهای مختلفی برای تربیت فرزند به والدین عرضه میشود که نتیجهی مطلوبی ندارند. تنبیه و پاداش، بهکارگیری وقفهی کوتاه، نمودارهای شکلدار برچسبی، نادیدهگرفتن و… همگی این مدلها تمرکزشان بر رفتار و شکلدهی آن است نه پرورش انسان. این رویکردها مهارتهای لازم برای زندگی را به کودک یاد نمیدهند یا پاسخی به نیازهای عاطفی پیچیدهاش نیستند. مشکلات دوران کودکی خود والدین را هم اگر اضافه کنیم روشن میشود چرا بیشتر پدرمادرها احساس درماندگی و فرسودگی دارند یا فکر میکنند سررشتهی امور را از دست داده و نگراناند کودکانشان را درست بار نیاورند. دکتر بکی با سابقهی طولانی فعالیت در حوزهی روانشناسی بالینی، در کتاب نیکسرشت فلسفهی والدگری خود را با راهکاری عملی مطرح کرده است تا از وضعیت تردید و خودسرزنشگری، دور شده و به اعتمادبهنفس و رهبری مقتدرانه برسید.
کتاب نیک سرشت منبعی جامع برای نسلی از والدین است که به دنبال راهی جدید برای تربیت فرزندان خود هستند و در عین حال آنها را آماده میکنند تا برای یک عمر خودتنظیمی، اعتمادبهنفس و انعطافپذیری داشته باشند.
نیکسرشت کتابی کاربردی و مفید برای تمام والدین است. اگر فرزندتان آنقدر بزرگ شده که فکر میکنید دیگر تغییر برای شما و او دیر شده، اشتباه میکنید. گرچه این کتاب بیشتر بر دوران کودکی تمرکز دارد، اما راهکارهای پیشنهادی آن به والدین کمک میکند رابطهشان را با فرزندشان، در هر سنی که هست، بهبود ببخشند و به رشد و پرورش بهتر او بپردازند.
همهی ما میخواهیم فرزندانمان را بچههای خوبی ببینیم، خودمان را والدین خوبی ببینیم و برای خانهای صلحآمیزتر تلاش کنیم. تکتک این کارها امکانپذیر است و مجبور نیستیم انتخاب کنیم. میتوانیم همهاش را داشته باشیم.
میدانید چه والدی میخواهید باشید اما نمیدانید چطور؟
نیکسرشت به شما کمک میکند این خلأ را پر کنید. بگذارید فرضیهای را که دربارهی شما و بچههایتان دارم به اشتراک بگذارم: همهی شما نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان را «یه بچه ننر» خطاب میکنید، همچنان نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان خرابکردن برج چوبی خواهر کوچکترش را انکار میکند (گرچه شاهد وقوعش بودید)، او همچنان نیکسرشت است. وقتی میگویم «نیکسرشت»، به این معنی است که همهی ما در جوهرهمان، دلرحم، دوستداشتنی و سخاوتمندیم.
اصل نیکی باطنی بستر تمامی کارهای من است. من بر این باورم که بچهها و والدین نیکسرشتاند و همین امر به من اجازه میدهد دربارهی «چرایی» رفتارهای بدشان کنجکاو باشم. این کنجکاوی به من امکان پرورش چهارچوب و راهکارهایی را میدهد که در تغییر مؤثرند.
در کتاب حاضر، هیچچیزی به اهمیت این اصل نیست. این اساس تمامی چیزهای پیش روست؛ زیرا بهمحض اینکه به خودمان بگوییم: «خیلی خب، آروم باش… من نیکسرشتم… بچهم هم نیکسرشته…» متفاوت از زمانی مداخله میکنیم که اجازه میدادیم استیصال و خشم تصمیمهایمان را تعیین کنند.
ـ از متن کتاب ـ
«اگر مادر فداکاری نباشم، پدر و مادر خوبی نیستم.»
اسطورهای که باید به آن پایان دهیم.
دلم نمیخواهد فرزندان من وقتی بزرگ شدند بگویند: “مامان همیشه من را در اولویت قرار می دهد.” یا “مامان هیچوقت مراقب خودش نبود، او خیلی مشغول مراقبت از ما بود.”
در عوض دلم میخواهد چه چیزی بگویند؟ مادرم میدانست که چه زمانی برای خودش به زمان نیاز دارد و بین آن و برآوردن نیازهای من تعادل برقرار میکند» یا «مادرم به من آموخت که پدر و مادر بودن به معنای از دست دادن خود نیست».
در دنیای پر استرس والدین امروزی، این تصور غلط رایج وجود دارد که داشتن فرزند به معنای قربانی کردن هویت خود است و به محض اینکه مسئولیت مراقبت از فرزندان خود را به عهده میگیرید، دیگر استحقاق مراقبت از خود را ندارید.
اما والدگری فداکارانه به هیچکس کمکی نمیکند، نه به والدینی که بدون توجه به نیازهای خود، بیش از حد فداکاری میکنند و خسته و فرسوده میشوند، و نه به کودکانی که به وضوح خستگی و سرخوردگی والدین خود را درک میکنند و احتمالاً به خاطر آن احساس گناه و اضطراب و ناامنی میکنند.
وقتی والدین برای مراقبت از خود مرزهای محکمی تعیین می کنند، کودکان احساس امنیت بیشتری می کنند. والدین رهبران خانواده هستند و فرزندان به دنبال احساس انعطاف پذیری و اعتماد به نفس در رهبران خود هستند. بچهها نمیخواهند احساس کنند که رهبرشان کسی است که نمیتواند جایگاهی داشته باشد، کسی که… گم شده است.
به یاد داشته باشید، اگر انرژیای برای دادن نداشته باشیم، نمی توانیم به فرزندان خود انرژی بدهیم. اگر نسبت به خود صبر و حوصله نشان ندهیم، نمی توانیم صبور باشیم. کیفیت روابط ما با دیگران صرفاً بازتابی از رابطه ما با خودمان است.
«اگر داییات رو بغل نکنی، ناراحت میشه!»
وقتی بذر مهرطلبی را در ذهن فرزندانمان میکاریم
کیکی چهار ساله، با پدر و مادرش به دیدن داییاش میرود. وقتی میرسد داییاش میخواهد کیکی را بغل کند اما کیکی فرار میکند و میگوید: «بغل نه!» داییاش به سمت او میرود و میگوید: «من ماههاست ندیدمت! اگه بغلم نکنی خیلی ناراحت میشم. میخوای ناراحتم کنی؟»
مادر کیکی هم عصبانی است و هم گناهکار. برادرش آشکارا رنجیده و دخترش آشکارا مقاومت میکند. چه واکنشی باید نشان دهد؟ قبل از هر چیز این نکتهی مهم را بگویم: الگوهایی که در کودکی و در چنین شرایطی شکل میگیرند تا بزرگسالی نیز با ما میمانند.
من اگر به جای مادر کیکی بودم میگفتم: نمیخوای دایی رو بغل کنی، نه؟ مشکلی نیست. تو تنها فرد درون بدنت هستی، پس فقط تو میدونی چی برات مناسبه. درسته که دایی ناراحته ولی اشکالی نداره. دیگران حق دارن وقتی ما نه میگیم، احساساتی داشته باشن. لازم نیست فقط به این دلیل که کسی ناراحته نظرت رو عوض کنی.
شما می خواهید فرزندتان بتواند از خواستهها و نیازهایش دفاع کند؛ حتی اگر دیگران از آن ناراحت شوند. این جملات را به او بیاموزید: “من تنها شخص در بدنم هستم. من تنها کسی هستم که میدانم چه میخواهم و برای چه چیزی آماده هستم. من کنترل میکنم که چه کسی مرا لمس کند. من تنها کسی هستم که میتوانم این تصمیمها را بگیرم. وظیفهی من این نیست که دیگران را خوشحال کنم.”
اعتماد به نفسِ تعیین حدومرزها از تجربیات سالهای اول ما با فرزندانمان ناشی میشود. آیا آنها را تشویق میکنیم که به احساسات بدنشان و آمادگی خودشان توجه کنند یا به خاطر جلب رضایت دیگران، احساسات آنها را نادیده میگیریم؟
تقدیرها و نظرات
این کتاب بر این حقیقت که خودسازی فردی و رشد کودک با هم گره خوردهاند، تاکید کرده و به خوانندگان کمک میکند تا به هر دو مورد برسند. اثری سرشار از ایده های مفید. والدین متوجه خواهند شد که این کتاب ارزش وقتشان را دارد.
ـ پابلیشرز ویکلی
دربارهی نویسنده
دکتر بکی کندی یک روانشناس بالینی و مادر سه فرزند است. وی اخیراً توسط مجله تایم “نجواگر والدین هزاره” نامگذاری شده است و در حال تجدید نظر در نحوه تربیت فرزندانمان است. او متخصصی است که عمیقاً در مورد آنچه برای بچهها اتفاق میافتد فکر میکند و این ایدهها را به استراتژیهای ساده و قابل اجرا برای والدین تبدیل میکند تا در خانههایشان استفاده کنند. هدف دکتر بکی این است که والدین را برای مدیریت چالشهای فرزندپروری قویتر و مجهزتر احساس کنند. او در مورد والدین و رشد کودک با تاکید بر اضطراب و تاب آوری تخصص دارد.
دکتر کندی دارای مدرک لیسانس روانشناسی و رشد انسانی از دانشگاه دوک و دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه کلمبیا است.
0 نظر