رمان «بربادرفته»، اثر «مارگارت میچل» نویسندۀ آمریکایی، نخستین بار در سال 1936 منتشر شد. کسی فکر نمیکرد این اثر حجیم (چاپ اول 1037 صفحه و ویراست دوم 1024 صفحه) دههها پس از انتشار، همچنان جزو پرفروشترین رمانهای تاریخ ادبیات قرار داشته باشد.
میچل در سال 1937 برای *بربادرفته* برندۀ جایزۀ پولیتزر شد. در سال 1939، یکی از ماندگارترین آثار سینمایی از این کتاب اقتباس شد. فیلم «بربادرفته» در مراسم اسکار همان سال نامزد 12 جایزه و برندۀ بهترین فیلم شد.
چه بر سر اسکارلت آمد؟ بر سر آن شکوه و قدرت ذاتیاش که یک شهر را میتوانست برهم بزند؟ اسکارلت شخصیت اصلی داستان «بربادرفته»، دختری اصیل است که ناگهان در میانۀ عشقی غریب، جنگهای داخلی آمریکا، فقر و تنهایی، خود را باز مییابد.
اسکارلت انگار تمام عمر میجنگد، گاه پیروز و گاه بازمانده و فرورفته در خویش. اما اصلیترین جنگی که او را در خود فرومیکشاند، نه جنگ خاک و آتش و سرزمین، بلکه شعلههای بلند آرزو، بیانصافی عشقها و گرههای بیشماری است که در زندگی پیشرویش، خودش و خانوادهاش را به بازی میگیرد. اسکارلت گاه روزگار را تحقیر میکند و میخواهد از بند همهچیز بگریزد، گاه هم مانند مهرهای سوخته از بازی بیرون میرود.
فرم و ساختار در رمان «بربادرفته» شکلی اصیل به رمان بخشیده است. معنا و محتوای داستان نیز با توجه به دغدغههای جاری در آمریکای آن زمان، بسیار موردتوجه مخاطبان جدی ادبیات و منتقدان ادبی قرار گرفت. مارگارت میچل پس از انتشار رمان، در یادداشتی نوشت: «اگر قرار باشد برای این رمان مضمونی انتخاب کنیم، من بقا را ترجیح میدهم.»
مارگارت میچل (1900-1949)، از نویسندگان روشنفکر زمان خود، میکوشید با داستانهایش و فضاهای خلقشده در آنها پا بر سنتهای قدیمی و باورهای پوسیده بگذارد، دست مردم و بهویژه زنان جامعۀ سنتی آمریکا را بگیرد و آنها را از سایۀ تعصب و نابرابری جنسیتی عبور دهد. میچل بارها در رمانش به یاد میآورد که جنگها و کشمکشهای بیفایده چگونه فرصت مهرورزی و عشق را از انسان میرباید.
رمان «بربادرفته» جز اینکه صحنهها و لباسهای کلاسیک و لطیف را در قالب کلمات نمایش میگذارد، بسیار انتقادی است و به مضامینی همچون وطندوستی، عشق، خیانت، جایگاه زنان و جامعۀ طبقاتی میپردازد. جالب اینکه «بربادرفته» تنها رمان بهجامانده از میچلِ جاودانه است.
0 نظر