«بهار شده بود و هوا ناپایدار غبار غلیظ و متراکم ابرهای سیاهرنگ و روی آسمان را تیره کرده بود کوهها هم در مه ناپدید شده بودند. غرش آسمان و رعدوبرق کوه و دشت را به لرزه درآورده بود.
گل جان آبستن بود و نگران، شوهرش، علی صفر که چوپان آبادی بود گوسفندان را برای چرای علف تروتازه به کوه برده بود. باران و تگرگ شدیدی میبارید. دست بر شکمش کشید آیة «إِنَّا أَنزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» را چند بار خواند از معدود سورههای قرآن بود که از حفظ داشت سرش را بالا برد و دست دعا به آسمان بلند کرد و گفت:
- خدایا خودت رحم کن. باران همیشه رحمت است حتی اگر تند ببارد. اگر آسمان بخیل شود و سال بی بارش باشد عشایر که دلشان پیش خدا چشمشان به آسمان است تا از زمین خشک علف تازه بروید مغموم و متضرر میشوند؛ اما باران برای عشایر زحمت و دردسر هم دارد بهخصوص در بهار که فصل کوچ و زایش گوسفندان است. آنها با نذرونیاز و ذکر و دعا بزرگ شدهاند و عادت کردهاند و عبادت میکنند زمزمه روز و شبشان دعا است، اعتقاد باورشان خدا است حتی وقتی گوسفندانشان شب در کوه بمانند یا و گم شوند برایشان از ملای محله دعای دم بند میگیرند تا از گرگ و درنده در امان باشند بیشتروقتها هم اثر کند. باران بیامان میبارید و تگرگ مثل سنگ از آسمان نازل میشد، رعدوبرق، هم هر دلی را به هراس میانداخت گل جان دوباره زمزمه کرد:
لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذوالفقار تا نگویی یا علی رونق نگیرد هیچ کار علی (ع) برای آنان هم مظهر شجاعت است. هم مظهر شجاعت است و هم نماد رحمت. نامش قوت قلب است و احساس قدرت هر وقت کودکشان به زمین میافتد میگویند: «یا علی.»
0 نظر