گل رز در سفر به ستاره ی شمالی - نشر نگاه

کد شناسه :240683
گل رز در سفر به ستاره ی شمالی - نشر نگاه
  • عنوان کالا :
    گل رز در سفر به ستاره ی شمالی - نشر نگاه
  • ناشر :
  • شابک :
    9789643519186
  • مولف :
  • تاريخ ثبت :
    1402/01/31
  • تعداد صفحات :
    328
  • نوع جلد :
    شمیز
  • قطع :
    وزیری
  • وزن :
    250
  • زمان چاپ :
    1393
  • قيمت :
    1,450,000 ریال

 


  

سیدعلی صالحی زاده‏ ۱۳۳۴ از شاعران شاخص شعر گفتار است. از آثار وی می‌توان به «یوماآنادا»، «پیشگو و پیاده شطرنج»، «مثلثات و اشراق‌ها»، «عاشق شدن در دیماه، مردن به وقت شهریور»، «دیرآمدی ری‌را… نامه‌ها»، «نشانی‌ها»، «سفر بخیر مسافر غمگین پاییز پنجاه و هشت»، «آسمانی‌ها»، «رویاهای قاصدک غمگینی که از جنوب آمده بود»، «ساده بودم، تو نبودی، باران بود» اشاره کرد.

آخرین عاشقانه‌های ری را»، «دعای زنی در راه که تنها می‌رفت»، «چیدن محبوبه‌های شب را تنها به باد یاد خواهد داد»، «دریغا ملا عمر…»، «از آوازهای کولیان اهوازی» (شعرهای دوران جوانی،۱۳۵۰-۱۳۵۰)، «سمفونی سپیده‌دم» و «ردپای برف، تا بلوغ کامل گل سرخ» ٬ «زندگی کن بگذار دیگران هم زندگی کنند» و «پنهانی چند شعر عاشقانه برای دو سه نفر» و «نگران نباش همه چیز درست خواهد شد» نام دیگر کتاب‌های این شاعرند

سید علی صالحی معتقد است که:

شعر زاده تعاملِ ظریفِ میان درد و شادمانى است. نه خوش‌خوشانِ خالى‌زاد و نه غُصه‌زایىِ ذلت‌خواه، وقتى مى‌گویم درد، دردِ دیگرى داشتن است. این اندوهِ عجیب، خود سرچشمه همه چرایى‌هاىِ انسانى است، که براى رسیدن به پاسخِ روشن، تنها شفاىِ شادمانى را در مقام میانجى بَرمى‌گزیند. شعر در کدام نقطه از این مسیر زاده مى‌شود؟ در لحظه تنفسِ میانِ همین پرسش و پاسخ است که کیمیاىِ کلمات کشف مى‌شود، یعنى شعر، شعرِ مشهود، مى‌آید تا بر همه هستى شهادت دهد، از جمله بر حضور خویش. 

 


  

به شادى، به شادىِ شما!

شادىِ شما آرزوىِ آرمانىِ من است، و دعاىِ من است که دیگر با هیچ انسانِ نومید، انسانِ افسرده، انسانِ بى‌فردا مقابل نشوم. ویرانگر است دردى از این دست که دردمند… مقابلِ تو باشد و تو را هیچ راه و درمانى به تدبیر نباشد.

انسان آمد تا امید بیاید، تا شادمانى بیاید، تا شعر، تا عشق، تا آزادىِ آدمى بیاید. این همه موهبت میسّر نمى‌شود، مگر آن‌که تو «درد» را با همه حضور و وجود و جانت درک کرده باشى. باید درد را چنان دریابى ، که درد… تو را شایسته شادمانى بشمارد.

این گفتم که بگویم «شعر» مولودِ هماغوشىِ همین دو رخسارِ رُخ به رُخ است: شادمانى و درد، درد و شادمانى. این دو داشته چون به هم درآیند، درایتِ هستى را در مقامِ زمزمه مى‌زایند: زندگىِ شعر، و شعرِ زندگى!

ما… در درد و شادمانى زاده مى‌شویم. ما… در گریه خویش و در شادمانى دیگران به دنیا مى‌آییم، ما… در شادمانىِ خویش و در گریه

دیگران مى‌میریم. رفتن، رهایى از دردها هم هست! دو سوى این فرآیندِ فَره‌بخش، درد است و اشتیاق است، حیرتِ اَزَل است و باورِ اَبَد است، ما میان حیرتِ اَزَل و باورِ اَبَد به شعر مى‌رسیم. شعر عطیه عجیبِ همین دو امکان است، یعنى امکانِ ناممکن‌هاست. ما وارثِ اندوهِ اَزَل هستیم؛ فرمانرواىِ فهمِ اشتیاق، فهمِ شور و درکِ جلیلِ شادمانى.

دردِ راه و شادمانىِ منزل، فرصتى که به واسطه واژه، گاه خویش را در خوابِ شعر نشان مى‌دهد. آدمى… دردِ سخن دارد، و نیز از راهِ کلمه مى‌خواهد کاشفِ شادمانى باشد، که هم هست و هم اهلِ شَوَد است. فاصله میان درد تا درد را شادمانى تصرف مى‌کند، و شعر سفیرِ همین تصرف است. فرصتى فرافهم ، که ما شاعران به آن «وقتِ وقت» مى‌گوییم؛ وقتِ شهود، وقتِ شادمانگى، وقتِ آفرینش، وقتِ شعر.

شعر زاده تعاملِ ظریفِ میان درد و شادمانى است. نه خوش‌خوشانِ خالى‌زاد و نه غُصه‌زایىِ ذلت‌خواه، وقتى مى‌گویم درد، دردِ دیگرى داشتن است. این اندوهِ عجیب، خود سرچشمه همه چرایى‌هاىِ انسانى است، که براى رسیدن به پاسخِ روشن، تنها شفاىِ شادمانى را در مقام میانجى بَرمى‌گزیند. شعر در کدام نقطه از این مسیر زاده مى‌شود؟ در لحظه تنفسِ میانِ همین پرسش و پاسخ است که کیمیاىِ کلمات کشف مى‌شود، یعنى شعر، شعرِ مشهود، مى‌آید تا بر همه هستى شهادت دهد، از جمله بر حضور خویش.

در این بارقه… من از درد گفتم، از درد… تنها براى رسیدن به شفا، رسیدن به شادمانى، رسیدن به شعر. دردى از این دست که داشتنِ دردِ دیگرى و دردِ دیگرى داشتن است، هم نیمى رضایت است و نیمى رؤیا.

ما باید براى کشفِ شادمانى، هم از کرامتِ کلمات… یعنى شعر مدد بجوییم، تا با درد علیه درد برخیزیم.

بارى… به شادى، به شادىِ شما، که شادىِ شما آرزوى آرمانىِ من است. شادىِ شما که شفاىِ شعر من است و شعر من… که به راهِ عشق، و عشق… که تمرینِ آماده‌باشِ باران است. 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر